ساعتا دارن میگذرن واسم آروم
چه سخته که نیستی دیگه تو عکسامون
مثل ابرای پاییزی پر دردم
بی تو همون ادم ساکت و سردم
کجایی… کجایی…
یادته بارون بود که گفتی بهم میری
گفتی که از زندگی با من سیری
من تموم کوچه هارو دوره کردم
واسه لحظه هایی که تورو گم کردم
کجایی… کجایی…
میگذرن روزام بی تو داغون
میشکنه قلبا چقد آسون
تو بارون بود دیدمت رفتی با اون
یه قاب عکس و منو خاطره هامون